English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (4454 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lug U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
low low U حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
Other Matches
autogyro U هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
gravitating U سنگین کردن
gravitates U سنگین کردن
gravitated U سنگین کردن
gravitate U سنگین کردن
clog U : سنگین کردن
incumber U سنگین کردن
loads U سنگین کردن
load U سنگین کردن
clogged U : سنگین کردن
encumber U سنگین کردن
encumbered U سنگین کردن
encumbering U سنگین کردن
emcumber U سنگین کردن
encumbers U سنگین کردن
weight U سنگین کردن
clogs U : سنگین کردن
trade off U سبک و سنگین کردن
trade-off U سبک و سنگین کردن
delibration U سبک سنگین کردن
trade-offs U سبک و سنگین کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
stumped U قطع کردن سنگین افتادن
stumping U قطع کردن سنگین افتادن
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
stumps U قطع کردن سنگین افتادن
stump U قطع کردن سنگین افتادن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
get off U حرکت کردن عزیمت کردن
behave U سلوک کردن حرکت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
move U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
departures U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
trances U باچالاکی حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
whish U باصدای هیس حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
belted U باشدت حرکت یا عمل کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
accosting U در امتداد چیزی حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
paddles U با باله شنا حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
belt U باشدت حرکت یا عمل کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
belts U باشدت حرکت یا عمل کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com